Poems by G.A. Raees Jalali MD
دکتر کاووس رئیس جلالی ( تولد : ۶ مرداد ۱۳۳۶) فوق تخصص نفرولوژی و دانشیار عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی شیراز و پایه گذار موزه تاریخ پزشکی در شیراز هستند. از ۱۶ سالگی شروع به سرودن شعر کرده اند و از آن زمان تا کنون اشعارشان در بسیاری از نشریات و روزنامه ها به چاپ رسیده است.
دکتر رئیس جلالی بخشی از اشعارشان را در کتابی جمع آوری کرده اند که هم اکنون آماده چاپ است. این کتاب با نام " حواس پرتی های نجییب" شامل اشعار ایشان در فاصله سال های 84 تا 92 است که در 71 صفحه تهیه گردیده است.
نقشی از یک سفر*
گوشه ای دنج دم کرده
تکه ای
عصرتابستان
خوابی می لمد آ رام
رویا ئی می رسد لرزان :
پهنه ی شبی
سیاه آذین
نقطه های روشنی بالا
نقطه های روشنی پائین
چون ستارگان
کم رمق کم خون
درمداری شکسته
نا موزون.
جاده ای نقره ای
چون مار
می خزد با درنگ
ییچا پیچ
برتنش غباروخار
می کند سفر
به سوی هیچ.
اتوبوسی عرق کنان نالان
می سپارد راه
با نفس تنگی
ده ساله ای به پنجره نزدیک
می شمارد لحظه ها را
به دلتنگی.
قهوه خا نه ای
کنار نهر
خمیازه می کشد تنها
خسته از
کوه و دره و گذرگاه ها
درخیا لش نفس می کشد
درشهر.
ده سا له ی خیال آلود
گمشده درین احوال
درتحیر
ازین شب تاریک
می تراود ترس
از توهمی سیال.
کوه و دره کنارهم
دررقابتی هم سنگ
مرگ وزندگی همراه
دررفاقتی یک رنگ
می نوازند
زخمه ای جانکاه
می سرایند
ترانه ای دل تنگ.
92رئیس جلالی-اردیبهشت
-----
*سفری درگذشته ای دور- جاده ی قدیمی کازرون-شیراز(کتل پیرزن- کتل دختر)
بادا
بادا
از ترا نه ی سبزت
ای
مرغ خوش ادا
آبی شود
این سترون خاکستری
رنگین کما نی شود
این آ سمان مادری.
رویای هر شبم
پرواز
فواره ا ی جوان
بی دل شوره ی سقوط
ازدستان آسمان
تا اوج هر کجا
چون
پرنده ای آزاد
در دل:
تپش تپش فر یا د
در ذهن:
خروش هر چه بادا باد.
رئیس جلالی – اسفند 91
تقدیم به پرویز کلانتری و پرنده چنته نشین او
پرنده چنته نشین
هم رویای دیرسال
من هم
پرنده ی تو را
درکشا کش لحظه های ملتهب
دنبا ل کرده ام
چون
سا یه ی یک خیا ل.
اینک
حجم روشن این آوازخوان پرخروش
با کلک شوخ و جادوئیت
نقشینه شد بر این ذهن منتظر
نقش
یک آوازخوان چنته پوش.
ای پیک خوش خبر
صورتگر سال های کودکی
سال های تاریخ وجغرافیا
در سرزمین سفر
تهمینه را چه خوش آفریدی
این گونه با وقار
تا این دختربهار
بر چنته ای ازجنس رنگین کمان
نقشی زند به یادگار
نقش پرنده ای آوازخوان.
این دختر زلال
در ذهن جاری رود پرشتاب
با ساق های شادوبی قرار
موج می کارد چه بی خیال
با دستان چون بهار
نقش می بافد
از جنگل و پرنده وقله ها
از گل ها و سبزه زار.
رئیس جلالی- بهمن91
*توضیحات:
چنته:عنوان قصه ای از پرویز کلانتری
سال های تاریخ وجغرافیا:نقاشی های کتاب های درسی سال های چهل / پرویز کلانتری
تهمینه:شخصیت اصلی قصه ی چنته
همراه خواب من
شب های دور
همراه خواب من:
یک بام کاهگلی
یک آسما ن پرتپش
ستاره زار-بی انتها
امشب
شا هدان بی خوابی منند:
یک قا ب پنجره
یک آسمان مختصر
با قحطی ستاره ها.
رئیس جلالی-دی/91
دكترپرويزدبيري (1300ش- ۱۳۹۱ ش )
تقدیم به زنده یاد استاد دکتر پرویز دبیری مرد علم وادب
ناشناس همیشه سبز
در کوچه باغ های ذهن تو
ای ناشناس سبز
چه می گذشت
که
در باغ شاه نامه ات
در ضیافت نقش و شعر
حماسه در کنارغزل
تنگ می نشست.
انسان همیشه سبز
موجود مجهول همیشگی
حکایت می کنی چو نی
جلوه می کنی با وقار
من
با نوای جادوئی آن فلوت
سحرمی شوم چه خوش
سبزمی شوم چون بهار.
دوباره گم می شوم چوابر
درآسمان آبی نیمه ی جهان
کا شی می شوم چه لا جورد
برتن مناره اذان
جاری می شوم چو زنده رود
دربرگ برگ کتاب تو
کتاب عشق اصفهان.
رقص می گیرد مرا
چون باد
برادروار- برابروار
می روم تا اوج
می روم تا نا کجا
چون یاد
می شوم آزاد .
زنده یاد سبز
زنده باد نامت
روحت پاک
روانت شاد.
رئیس جلالی-بهمن91
توضیحات:
باغ شاه نامه : اشاره به کتاب نفیس شاه نامه تهیه شده توسط استاد دبیری
موجود مجهول همیشگی: اشاره به ترجمه ی کتاب انسان موجودنا شناخته آلکسیس کارل توسط استاد دبیری
نوای جادوئی فلوت: اشاره به فلوت سحرآمیز ازآثارموزارت-زندگی موزارت ازترجمه های استاددبیری
اصفهان: اشاره به یکی از تا لیفات استاددبیری
برادری-برابری: اشاره به سمفونی نهم بتهوون-زندگی بتهوون ازترجمه های استاددبیری
گل های چله نشین
گل هایت اگرچه چله نشینند
به گلخانه ات
به ناگزیر
رویایشان سیراب آسمان آبی ند
آبی سیر سیر.
این تبعیدیان بی قرار
درحسرت باغچه های منتطر
تک تک ریشه می دهند
در ذهن های بی حصار.
این واژگان سبز
پرنده پرنده پرواز می شوند
برقامت بلند سروناز
شکوفه شکوفه غنچه می دهند
باز می شوند.
رئیس جلالی-دی ماه 91
بازیگوش همیشگی
حس مبهم تعلق
غلت می زنی
چه نرم
نگاه می شود گناه
در دگردیسی ات
ای واژه ای
رند بی قرار
من :
تعلیقی لحظه های گرم
لحظه های بی غبار
وامانده ی معلق
میان
زمین و ماه
در خلسه ای بی نشان
در خلسه ای بی حصار.
رئیس جلالی-آذر91
تقدیم به استاد دکتراکبررجائی ویادگارروزگارش
یادگار روزگارمن
یادگارروزگارمن
تکه پاره های خاطرات
جداجدا
درگریز دائمی
زسرزمین یاد
درحریم ذهن منفعل
جا به جا
حکایت ابروباد.
این روزها ی ملتهب
یادواره ای سمج
می کشد سرک مدام
ازگذشته های دور
چون صید کی عجول وبیقرار
خسته از گریز
درجستجوی دام و تور
به شکل یادگار روزگار.
پنج شنبه صلوه ظهر
بی خبر
آغاز یک سفر
شروع :
بازارچه ای عزیزوباوقار
شادوبی حصار
بوی گوشت وادویه
بوی سیب وگوجه وخیا ر
بوی سنگک وکباب
ریحان وترپیاز
سماق وسیر
بیدمشک ونسترن
نان قندی وگلاب
سرکه و
ترشی موسیر.
درسایه سارمهربان یک درخت پیر
جشنواره ای ازترانه وصدا
ازطرقه وقنا ری وهزار...
این پرندگان خوش نشین
درقفس های آینه دار.
گذشتن ازکوچه ی ابراهیم- زاده ی امام
با فراغ با ل و تخته گاز
رسیدن به شاهچراغ
شنیدن اذان
وضو و خواندن نماز
فقط ده دقیقه ی نمام.
ادامه ی سفر
مسجدبزرگ نو
کوچه های هفت پیچ
صبوروتنگ
طاق های مضطرب
شمعدانی های منتظر کنارپنجره
نسترن های شادوشنگ
هوای گرم
میروم بی تا مل ودرنگ.
می رسم به انتهای راه
چهارراه زند
کندوی عاشقان فیلم وساندویچ
جیب بری گاه به گاه
ازبلند گو های پبر
خش خش ترانه ها.
بوی ژامبون وسوسیس
بوی مرغ وتود لی
بوی کتلت بوی خوب لوبیا
بوی کوفته قلفلی
بوی تخمه ژابونی
بامیه بی زولبیا
آب زرشک آب پرتقال
بوی چربی بوی نای
بوی تند وتیز از جرز دیوار
........بی خیال.
دوان دوان بدو بدو
عقب عقب جلو جلو
صف سینما
پنج شنبه ظهر
ساعت دو.
رئیس جلالی آبان91
سه تابلو
بر زمینه آبی و سفید
در آرامشی غریب
دریا
غلت می زند
بی هیچ شتابی
در قیلوله ای بی تپش
با ذهنی پاک پاک
بی هیچ نقشی از موج های بازیگوش
در خوابی ژرف
بدون ردپایی از رویا.
***
بر زمینه قهوه ای انزوایی بی زمان
چاهی صبور
بر سینه بیابانی به وسعت انتظار
خاطرات خوش گذشته را
خاطرات خیس
از قنات قدیمی مهربان
از چاه های مجاور یکدل
را
با دلو پر اشتیاق
مرور می کند.
***
کنار پرچین بدون تیغ
با گل های صورتی و بنفش
در سایه سار سخاوت
بلوط هزار پرنده
کودکان شاد
در حلقه ای به رنگ زندگی
رقصان
ترانه های مست
ترانه هایی از جنس رنگین کمان
بر بوم آسمان پرتاب می کنند:
ما آب چاه می خوریم
دریا حسادت می کند*
-------------
*در کنار جاده روی گلگیر کامیونی در حال استراحت نوشته شده بود:
من اب چاه می خورم دریا حسادت می کند